سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آفتاب سرخ

                                           


مناظره امام هادی(ع) با متوکل عباسی

از امام هادی ـ علیه السلام ـ نزد متوکّل سعایت کردند که در منزل او اسلحه و نوشته‌های تحریک برانگیز و اشیای دیگر است که از شیعیان او در قم به او

رسیده و او عزم شورش بر ضد دولت دارد.

متوکل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند،

آن گاه امام ـ علیه السلام ـ را در اطاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته، جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینی مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت

خدا و تلاوت قرآن مشغول است.

امام را با همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند:
«در خانه‌اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می‌خواند.»

متوکل چون امام ـ علیه السلام ـ را دید، عظمت و هیبت امام ـ علیه السلام ـ او را گرفت و بی‌اختیار حضرت را احترام کرد و در کنار خود نشاند و جام شرابی را

که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد!


امام ـ علیه السلام ـ سوگند یاد کرد و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار!»

متوکل از تقاضایش منصرف شد ولی برای این که امام ـ علیه السلام ـ را در نظر جمع سبک جلوه دهد گفت: پس شعری بخوان!

امام فرمود: من شعر، کم از بر دارم.

گفت: باید بخوانی.

امام ـ علیه السلام ـ اشعار زیر را خواند:

باتُوا عَلی قُللِ الجِبالِ تَحرُسُهُم غُلْبُ الرّجالِ فَما اَغْنَتهُمُ القُلَلُ

وَ اسْتَنزَلُوا بَعدَ عِزٍّ عن َمَعاقِلِهِم فَاُوَدّعُوا حُفَراً یا بِئسَ مانَزَلُوا

ناداهُم صارِخٌ مِن بعدِ ما قُبِرُوا اَیْنَ الاَساوِرَ و التّیجانُ وَ الحُلَلُ؟

اَینَ الوُجوهُ الّتی کانَت مُنعِمَهً مِنْ دُونِها تَضْرِبُ الاَستارُ وَ الْکُلَلُ؟

فَافصَحُ القَبرُ عَنهُم حینَ ساءَ لَهُم تِلکَ الوُجُوهَ عَلَیها الدَّود یَقتَتِلُ

قَد طالَما اَکَلُوا دَهراً وَ ما شَرَبُوا فَاَصْبَحُوا بَعدَ حُلولِ الاَکُلِ قَد اُکِلُوا

وَ طالَما عَمَّروا دُوراً لِتَحَصُّنِهِمْ فَفارَقُوا الدّوَر عَلَی الاَعداءِ وَ ارْتَحِلُوا

اَضْحَتْ مَنازِلُهُم قَفْراً مُعَطَّلَهً وَ ساکِنُوها اِلی الاَجْداثِ قَدْ رَحَلُوا



ترجمه:

(زمامداران جهانخوار و مقتدر) بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می‌کردند،

ولی قلّه‌ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.

آنان پس از مدتها عزّت‌ از جایگاه‌های امن به زیر کشیده شدند و در گودال‌ها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی!

پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهای فاخر؟

گور به جای آنان پاسخ داد: اکنون کِرمها بر سر خوردن آن چهره‌ها با هم می‌ستیزند!

آنان مدت درازی در دنیا می‌خوردند و می‌آشامیدند، ولی امروز آنان که خورنده همه چیز بودند، خود خوراک حشرات و کرمهای گور شده‌اند!

چه خانه‌هایی ساختند، تا آنان را از گزند روزگار حفظ کند، ولی سرانجام پس از مدتی این خانه‌ها و خانواده‌ها را ترک گفتند و به خانه گور شتافتند!

چه اموال و ذخائری انبار کردند، ولی همه آنها را ترک گفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند!

خانه‌ها و کاخهای آباد آنان به ویرانه‌ها تبدیل شد و ساکنان آنها به سوی گورهای تاریک شتافتند!


تأثیر کلام امام ـ علیه السلام ـ چندان بود که متوکل به سختی گریست، چنان که ریشش تر شد. دیگر مجلسیان نیز گریستند.

متوکل دستور داد بساط شراب جمع کنید و چهار هزار درهم به امام ـ علیه السلام ـ تقدیم کرد و آن حضرت را با احترام به منزل برگرداند. [1 ]


---------------پی نوشت---------------------------------------------------

[1] . مسعودی، مروج الذّهب، بیروت،‌دار الاندلس، ج 4، ص 11؛ شبلنجی، نور الابصار، قاهره، مکتبه المشهد الحسینی، ص 166؛

سبط ابن الجوزی، تذکره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، 1383 هـ .ق، ص 361؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان

، منشورات شریف رضی، 1364 هـ .ش، ج 3، ص 272؛ قلقشندی، مآثر الأناقه فی معالم الخلافه، الطبعه الثانیه، مطبعه حکومت الکویت، ج 1، ص 232.



ارسال شده در توسط سپیده دیدار